رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

شهید مهدی باکری

شهید مهدی باکری
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 11 رای
نویسنده:
درباره:
مهدی باکری
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 11 رای
کتاب «شهید مهدی باکری» سومین اثر از مجموعه کتاب های "فرماندهان دفاع مقدس" است.

✔️ مجموعه مقالات، سخنرانی ها و گفت وگوهای دوستان و هم رزمان شهید مهدی باکری در این کتاب 10 فصلی گنجانده شده اند به دلیل هم راهی همیشگی شهید حمید باکری با برادرش شهید مهدی باکری، فصل آخر کتاب به این شهید بزرگوار نیز اختصاص یافته است. تنوع نگارش و ویرایش کتاب به دلیل ماهیت متفاوت مطالب است که سخن رانی، دست نوشته، مقاله پژوهشی، روایت و تحلیل را در بر می گیرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ermia
ermia
1399/03/23
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شهید مهدی باکری

تعداد دیدگاه‌ها:
8
casanova
دیگه واقعاً حیا را قورت داده، کوکاکولایی رویش نوشیده‌اید
درباره عزت و احترام خدشه‌ناپذیر کسانی که صادقانه از وطن دفاع کردند حرفی نمی‌زنم چون مشخص است که چیزی از آن نمی‌دانید.
فقط یک نکته، مهدی باکری از منطقه‌ای محروم و توسعه‌نیافته و از خانواده‌یی محروم از ثروت‌های مادی لازم، در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز پذیرفته شد. فقط کسانی که طعم محرومیت از امکانات آموزشی را چشیده‌اند می‌دانند که این ورود به تحصیلات عالی به چه هوش و استعدادی نیاز دارد. حرفه‌های «پول‌سازی» که مد نظر شماها است را رها کرد و طوری هم رها کرد که قطعاً بازگشتی درش نبود. همین یک نکته را مد نظر قرار دهیم مشخص می‌شود که این «بچه 25-26» ساله بسیار مستعدتر از بسیاری از مدعیان بوده است و البته شایسته زندگی‌نامه‌ تخصصی‌تر و غنی‌تری است.
بنژمن عزیز اگر دیدگان زیباتون رو دقیقتر باز میکردید متوجه میشدید که منظور من از بچه 25-26 ساله حججی است نه مهدی باکری.
نمیدونم چه شناختی از من دارید که قضاوت میکنید که و از من در مورد حرفه های "پول ساز" نقل قول میکنید. چقدر با من احساس راحتی دارید که به سادگی توهین میکنید. البته اصلا از شما انتظار ندارم به عقاید مخالف احترام بگذارید.
من هم برای جوانانی که در دفاع از >>>>>>>> از جونشون مایه گذاشتند احترام زیادی قائل هستم ولی به هیچ وجه کشته شدگانی که خود را مدافع حرم مینامند را قابل دفاع و دلسوزی و احترام نمیدانم. از نظر من، این افراد آلت دست رژیم فعلی در جنگهای نیابتی هستند و نه مدافع ایران. بحثهای استراتژیک و عمق دفاعی و ... رو هم چندان معتبر نمیدونم.
اگر فرصت کردید یه سرچ ساده بکنید و به زندگینامه و کتابهای منتشر شده در مورد حججی یه نگاهی بیندازید، موضوع دستگیرتون خواهد شد.
مرحوم کسروی نقل کرده بود که فرزند یکی از خوانین بختیاری به سختی بیمار شد و برای شفای او، مبلغی به سیدی داده بودند که هو بکشد و او را درمان کند. سید پول کلان را گرفت و هو کشید و رفت. از قضا فردا فرزند خان درگذشت. سید را گیر آوردند که مگر هو نکشیده بودی که خانزاده را شفا دهی؟ گفت: من هو کشیدم. جدم نامردی کرد. عذر بدتر از گناه جالبی بود.
casanova
همان‌قدر که شما با محسن حججی «احساس راحتی» کردید و کل زندگی‌اش را در دو خط خلاصه کردید و بر مبنای این خلاصه‌ی طعنه‌آمیز درباره‌اش قضاوت کردید و «بچه»‌اش نامیدید، من هم دقیقاً به همان اندازه با شما «احساس راحتی» کردم. غرض شیوه برخورد است. از این لحاظ حججی و باکری تفاوتی با هم ندارند.
شیوه بحث من را نپسندیدید؟ شیوه بحث خودتان را اما می‌پسندید؟! کانت یک اصل اخلاقی دارد که می‌گوید رفتاری را که نمی‌پسندید در حق خودتان انجام شود، در حق دیگران انجام ندهید. وقتی به‌شکل طعنه‌آمیز درباره شخص و افکار و احساسات شخصی حرف می‌زنید پاسخ‌تان جز این نمی‌تواند باشد.
عقاید زمانی قابل احترام هستند که بیانگر تمامیت واقعیت باشند یا حداقل نشان‌دهنده تلاش فرد برای شناخت تمامیت واقعیت باشند. هر عقیده‌ای که قابل احترام نیست. شما هم یک مطالعه ساده درباره تاریخ خاورمیانه از زمان فروپاشی عثمانی داشته باشید، یک سرچ ساده درباره ریشه‌های تاریخی داعش داشته باشید، تمام واقعیت را ببینید، سخنان طعنه‌آمیز و تیکه‌های تلگرامی به اشخاص را کنار بگذارید، بنده هم دربست برای احترام‌گذاری به عقاید شما آماده خواهم شد.
محسن حججی با داعش جنگیده پس در چهارچوب درستی عمل کرده و در مورد تعداد صفحات کتاب هم باید گفت بیان شجاعت بیش از اینها صفحه میخواهد.
یکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم.
از پله های شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی میخوای؟
گفتم: کار.
گفت: فردا بیا سرکار!
باورم نمیشد!
فردا رفتم مشغول شدم.
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت میشد. یعنی از حقوق شهید باکری،
این درخواست خود شهید بود.
سلام ، خسته نباشید.
دستتون درد نکنه واسه کتابای قشنگتون.
یه درخواستی داشتم، میشه لطفاااااااا کتاب های شهید مدافع حرم محسن حججی رو برامون بزارین.
این بچه 25-26 ساله یه زندگینامه داره که 12 صفحه س و یه کتاب دیگه که "زندگینامه داستانی" اش هستش که 360 صفحه س! فقط من موندم نویسنده چطوری تونسته هر سال رو به طور متوسط تو 15 صفحه تطویل کنه اونم برای کسی که نه درس درست و حسابی خونده، نه کار درست و حسابی داشته، نه اختراع و اکتشافی داشته و نه حرفه ای جز بسیجی بودن بلد بوده!
شهید مهدی باکری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک